مامانی امروز هوا خیلی سرد شده خیلی بارون میاد ، اون بالا مالاها داشت تگرگ میومد ، الان مهدکودکی ، من اومدم یه سر خونه دوباره میرم . این روزا خیلی شیرین شدی همش دارم قربون صدقت میرم ، میخوام یه جوری احساساتم و بهت نشون بدم ولی میدونم که اذیتت میکنم اعصابت و بهم میریزم آخه چیکار کنم؟ میخوام بچلونمت پارسا: مامان سم و انداختی آشغالی؟ مامان : سم ؟ سم چیه؟ پارسا : سم نه ، سم . انداختی آشغالی چرا؟ مامان : سم؟ نمیفهمم چی میگی مامان ؟ سم چیه؟ پارسا: سسسمممم ، روشن میکنیییییم فوت میکنییییییییم مامان : قربونت برم من ، شمع؟ آخه خرابش کرده بودی انداختم آشغالی ...