پارسا جونپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

روزگار تنهایی پارسا ...

سیرک آفتاب

دیشب پارسا و مامان و همکاران مامان باهم رفتند سیرک آفتاب توی پارک ارم... خیلی خیلی خوش گذشت. ...
11 مهر 1395

زلزله که ترس نداره

الان داشت از تلویزیون یه فیلم پخش می کرد که توی یک روستا زلزله اومد. پارسا چشماش 4 تا شده بود و گفت مامان چی شد؟ گفتم هیچی زلزله شد. یک کم اینور و اونور و نگاه کرد بعد قیافه حق به جانب گرفت و گفت زلزله که ترس نداره اگه زلزله شد میریم اینجا و به میز کامپیوتر اشاره کرد. پاشد رفت نزدیک میز دستش و زد به میز و گفت اینجا خیلی امنه از حرفاش خیلی تعجب کردم و اون میزی که نشان داد واقعا جای امنی بود که مامان هم بهش فکر کرده بود.
29 خرداد 1394

یزد-منشاد

ما امروز 11 اردیبهشت رفتیم منشاد من و پسرم بعد از ناهار و چرت بعدش  رفتیم کوهنوردی خیلی خوش گذشت پارسا هم خیلی خوب میرفت بالا وقتی داشتیم برمیگشتیم موقع پریدن از جوی آب پاش خورد به سنگ و طبق معمول انداخت گردن من!!!!!!
11 ارديبهشت 1394

برگشت دوباره

سلام بعد از چندین ماه دوباره برگشتیم. امروز جمعه 11 اردیبهشته ، فردا روز پدره و ما اومدیم یزد . اتفاقات زیادی تو مدت افتاده که سعی میکنم بعضیهاش و اینجا بنویسم. سال گذشته مامان از مرداد رفت سرکار و پارسا مهد کودکشو عوض کرد الان دیگه پارسای عزیز مامان مهد سپهر ایران می ره که جلوی شرکت مامان و باباست . پارسا بعداز ظهرا با خاله فرحناز میاد شرکت و سه تایی برمیگردیم خونه. پارسا کلاس بلز میره و خیلی خیلی علاقه داره.جدیدا از هفته پیش هم کلاس شطرنج و سفال توی مهد میره که به اونا هم خیلی علاقه نشون میده. کمتر از یک ماه دیگر تولد 5 سالگی پسرمه ، 5 سالش تموم میشه و میره تو 6 سال . مهر امسال میره پیش دبستانی و سال آینده اول مدرسه . امسال عید اول...
11 ارديبهشت 1394

مختصر و مفید

تولد هانیه   تولد هانیه   شبستر   شبستر   دریاچه ارومیه   دریاچه ارومیه   دریاچه ارومیه   دریاچه ارومیه   دریاچه ارومیه   غار سهولان   غار سهولان   غار سهولان   بانه   بانه   کاخ شاه رامسر   کاخ شاه رامسر   قلعه رودخان   قلعه رودخان   قلعه رودخان   قلعه رودخان   پسرکم کلاس شنا می ره   ...
6 مرداد 1393