زلزله که ترس نداره
الان داشت از تلویزیون یه فیلم پخش می کرد که توی یک روستا زلزله اومد.
پارسا چشماش 4 تا شده بود و گفت مامان چی شد؟
گفتم هیچی زلزله شد.
یک کم اینور و اونور و نگاه کرد بعد قیافه حق به جانب گرفت و گفت زلزله که ترس نداره
اگه زلزله شد میریم اینجا و به میز کامپیوتر اشاره کرد. پاشد رفت نزدیک میز دستش و زد به میز و گفت اینجا خیلی امنه
از حرفاش خیلی تعجب کردم و اون میزی که نشان داد واقعا جای امنی بود که مامان هم بهش فکر کرده بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی