پارسا جونپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

روزگار تنهایی پارسا ...

دلتنگی

1390/11/16 9:28
نویسنده : مامانی
204 بازدید
اشتراک گذاری

امروزم سخت بود ، اصلا به شرایط عادت نکردم همینطور که از پله ها بالا می رفتم  نه نه گفتنهات شدیدتر میشد ، وقتی رسیدم پشت در و صدای داد مربیت سر یکی از بچه ها رو شنیدم همه چی کامل شد. هی خدا خدا میکردم که اشتباه کرده باشم و صدای مربی تو نباشه ولی بود.

دیدم در مورد مهربون بودنش یه کم خدشه دار شد،البته حق می دم بهش بعضی وقتها رو ولی اگه همیشه باشه چی؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان پوريا پهلووون كوچولو
16 بهمن 90 10:28
سلام منم خوشحالم
ممنون كه به ما سر زديد ولي چرا مهد مگه شاغليد؟ واي من كه اصلا دلم نميياد
خدا حفظش كنه جيگريه واسه خودش بوووووسسسسس


سلام فعلا نیستم ولی میخوام کم کم برم سر کار، تو خونه نشستن برام سخته
ممنون لطف دارید
پوريا پهلووون كوچولو
16 بهمن 90 10:33
با اجازه شمارو لينك كردم با تبادل لينك موافقيد


من هم شما رو لینک کردم
مامان پارسا
17 بهمن 90 10:12
سلام خانومی پسرتون کوچیکه اگه می تونین فعلاً نرین سرکار چون برای بچه واقعاً سخته. من قبل از اینکه پارسا بیاد کارمند بودم و دیگه نمی تونستم ول کنم ولی شما هنوز سرکار نرفتید یه کم فکر کنید
مامان پارسا
17 بهمن 90 10:18
سلامی دوباره خانومی اگه می شه اسم شهرتون رو برای ما بفرستید ممنون.
مامان محمدرضا
23 بهمن 90 9:16
سلام خانم کجایی پارسا جون چطوره