پارسا جونپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

روزگار تنهایی پارسا ...

خواب

ماشاءالله مثل اینکه امروز و همش میخواد بخوابه ، بعد از ٣ روز در کنار باباجون بودن و آتیش سوزوندن خستگی هم داره واقعا ... باباش و اینطوری صدا می کنه: بابا باباااااااا باباااا دوووووون   ...
25 دی 1390

تنهایی پارسا

٥ سال پیش وقتی به تهران اومدم فکر نمی کردم وقتی پارسا به دنیا بیاد اینقد تنها باشه ، خیلی سعی کردم تو در و همسایه یکی رو پیدا کنم تا از تنهایی در بیاد ولی تا حالا که فایده ای نداشته ، حالا ببینیم چی میشه ، شاید حق داشتم در مورد تنهایی خودم تصمیم بگیرم چون من تنهایی و دوست داشتم ولی در مورد او ... ، نمی دونم ، شاید اون هم تنهایی رو دوست داره
25 دی 1390

هوای بهاری

امروز هوا خیلی خوب بود بهاری بهاری صبح یه کم بارون اومد و بعد آفتابی شد. پارسا بازهم امروز با مامانش رفت پارک ، از پله های سرسره بالا میره ولی میترسه سر بخوره بیاد پایین، امروز با هر زحمتی بود 4 -5 دفعه به زور مجبورش کردم از سرسره سر بخوره بیاد پایین ، خیلی دوست داره ولی می ترسه این هم چندتا عکس بهاری از پارسا گلی ...                             ...
22 دی 1390

میدان تره بار

دیروز رفته بودیم میدون تره بار ، طبق معمول ما میگفتیم ٢ کیلو فلان میوه رو بریز یارو ٧-٨ کیلو خالی میکرد تو کیسه ، ما هم صدامون در میومد که بسه آقا بسه ، اون موقع بود که آقا پارسا که تازه یاد گرفته بگه بس هه صداش در اومد هرجا رفتیم هر سفارشی دادیم هی میگفت بس هه بس هه ، کلی همه بهش میخندیدند.
19 دی 1390