پارسا جونپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

روزگار تنهایی پارسا ...

بوس بوتونم؟

1391/2/7 15:02
نویسنده : مامانی
227 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها روزهای سختیه برای پارسای مامان

خیلی وقته که سعی کردم کم کم شیرخوردنش و کم کنم و الان دیگه چون هوا داره گرم میشه میخوام کامل ازش بگیرم.

طفلی هیچی نمیگه اصلا دیگه سراغش نمیاد ولی خیلی بهونه گیر شده ، با من یه کم بداخلاقی میکنه ، این دفعه سرماخوردگیش خیلی طول کشید فکر میکنم به خاطر همین مساله باشه.

توی مهد بچه های دیگه رو میزنه ، مربیش میگفت آخه از پارسا که اینقد مهربونه این رفتار بعیده

چندشب پیش وسط شب بیدار شد روی تختش نشست گفت :بوس بوتونم؟ گفتم چی؟ گفت بوس بوتونم؟ گفتم کی؟ من و ؟؟؟؟؟تعجب گفت آله نیشخند هیچی دیگه ، شاخ دراوردم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

negin
7 اردیبهشت 91 20:45
درود به مامان مهربون و پارسا جون عزیزم پسرگلت خیلی بهت وابسته است الان که داری از شیر میگیریش احساس میکنه میخوای از خودت دورش کنی .سعی کن رابطه ات باهاش صمیمی تر بشه که اینجوری دلتنگی نکنه. من نگینم مامان آمیتیس که تا اخرای خرداد به دنیا میاد ایشالا. به وبلاگ آمیتیس سر بزنید خوش حال میشیم amitis hadiyeye khoda. .nini weblog.com و میخواستم بگم اصلا حس نکن پارسا جون و خودت تنها هستید.نم خیلیتنهام. منو دوست خودتون بدونید . منم از اول بارداریم تا حالا تک و تنها اومدم تو این شهر غریب حتی همسرم هم درست و حسابی خونه نبوده.به حر حال ما مامانا همه باهم دوستیم و یک دل.
مامان محمدرضا
23 اردیبهشت 91 9:47
سلام خوبید؟دوستتنون دارم