زلزله که ترس نداره
الان داشت از تلویزیون یه فیلم پخش می کرد که توی یک روستا زلزله اومد. پارسا چشماش 4 تا شده بود و گفت مامان چی شد؟ گفتم هیچی زلزله شد. یک کم اینور و اونور و نگاه کرد بعد قیافه حق به جانب گرفت و گفت زلزله که ترس نداره اگه زلزله شد میریم اینجا و به میز کامپیوتر اشاره کرد. پاشد رفت نزدیک میز دستش و زد به میز و گفت اینجا خیلی امنه از حرفاش خیلی تعجب کردم و اون میزی که نشان داد واقعا جای امنی بود که مامان هم بهش فکر کرده بود.
نویسنده :
مامانی
14:53